سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1403

سفرنامه استانبول+عکس

من علاقه زیادی به استانبول دارم , شهری زنده با مردمی خوب و گرم و صمیمی !

یادمه 13 سال پیش هم استانبول بودم و اینبار خواستم تجدید خاطره کنم…

قراری گذاشتیم با دو تا از دوستان که بریم و همه چی هم خوب پیش رفت.

با صحبت هایی که کردیم قرار شد بدون تور بریم بنابراین فقط بلیط هواپیما گرفتیم ،رفتیم و رسیدیم تقریبا نمای شهر مدرن تر شده بود.

از فرودگاه اومدیم بیرون و مترو رو پیدا کردیم سوار شدیم و اشتباهی پیاده شدیم !

حدودا ساعت 12 شب به وقت ترکیه بود،با گرفتن راهنمایی سوار شدیم دوباره و به میدان تکسیم رسیدیم، خیلی دنبال هتل گشتیم.

البته ما فکر همه چی رو کرده بودیم و روی Gps هتل ها رو علامت گذاری کرده بودیم،خلاصه رفتیم یه هتل و قیمتش مناسب بود برای 2 شب گرفتیم.

چون خیلی خسته بودیم دیگه گرفتیم خوابیدیم،از فرداش افتادیم دنبال اون هتل آپارتمان زیبایی که نشون کرده بودیم خلاصه با هزار بدبختی پیداش کردیم و هزینه 5 شب رو دادیم تا از فردا بریم اونجا

نشستیم و برنامه ریزی کردیم برای یک هفته که کجاها بریم…

روز دوم رفتیم تور بسفر هزینه برای هر نفر 35 لیر بود.

توری که بر روی دریای مرمره با کشتی گذر میکنیم و مناطق بسیار زیبایی رو شاهد هستیم منتها چون شهریور بود هوا رو به سردی بود،حتما لباس گرم بردارید تا مثل ما سرما نخورید !

تور لیدر به زبان انگلیسی توضیح میده، از هتلی که شبی 3000 دلار ! تا دانشگاه هایی که به زیان فرانسوی تدریس میشه…

تا بناهایی متعلق به دوره جنگ های عثمانی

از زیر پل اورتاکوی گذر میکنیم و همین مسیر دور زده میشه…

هوای رو به سردی بود و ما پیاده شدیم برگردیم،در طول مسیر پر از مناطق دیدنی هست که دلمون نیومد سوار تراموا یا تاکسی بشیم،بنابراین تا خیابان استقلال پیاده اومدیم !

تفریح شبانه ما خیابان استقلال بود !

خیابانی که تا 5 صبح سرشار از زندگی و حس زنده بودن بود !

مغازه های رنگارنگ،موسیقی زنده توسط هنرمندان با انواع سازها حتی سنتور !

رستوران هایی که 24 ساعته بودند،خلاصه ! تا خودتون نبینید نمیشه توصیفش کرد

در قسمتی از این خیابان جمعی از جوانان ترک مشغول بزن برقص بودند که دورشان آدم های زیادی جمع شده بود.

من هم بعد از تهیه چند قطعه عکس، با صدای تقریبا بلندی خطاب به همسفرانم گفتم: «اینا مثل اینکه گشت ارشاد ندیدن!» با گفتن این جمله صدای خنده جمع بلند شد و متوجه شدم که همه ایرانی هستن!

و میرسیم به مردم حیوان دوست ترکیه ! در وصف این محبت هیچ نمیتوان گفت.

میدان تکسیم تقریبا به هرجایی بخواید برید باید از تکسیم عبور کنید و مرکز شهر قرار داره،پرنده ها بدون ترس کنار انسان ها زندگی میکنند.

خلاصه هر روز ما گذشت بیشتر در پاساژها و در حال خرید لباس

اگر میخواید بهترین پاشاژ ها با بهترین برند ها رو ببینید:

در آکسارای پاساژ Histroiya

پاساژ جواهیراستانبول

استینیه پارک و …

ما روز آخر رو گشتیم برای جزیره رویایی بیوک آدا هفت جزیره هستند به نام جزایر پرنسس

آخرین جزیره بیوک آدا هست.

شما از کاباتاش میتونید سوار کشتی بشید و به بیوک آدا بیاید،در این جزیره انواع رستوران با انواع غذاها حتی رستوران ایرانی با چلو کباب خواهید دید.

میتونید درشکه بگیرید که ساعتی 60 لیر بود،و یا دوچرخه ساعتی 5 لیر،ما دوچرخه گرفتیم و به ارتفاعات این جزیره رفتیم.

البته شیب تندی داره،در این جزیره خبری از خودرو نیست !

برگشتیم هتل و وسایل رو برداشتیم، اومدیم میدان تکسیم و سوار اتوبوس ها شدیم و اومدیم فرودگاه آتاتورک، پرواز هم نزدیک 2 ساعت تاخیر داشت،با چهره ای بسیار محزون و غمگین برای ادامه زندگی برگشتیم ایران…

درباره‌ی سارا علیزاده

همچنین ببینید

10 نکته مهم برای اولین سفر به استانبول

10 نکته برای کسانی که برای اولین بار به استانبول سفر می کنند! استانبول با …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست + 15 =